بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 93
کل بازدید : 123861
کل یادداشتها ها : 148
«بِسْمِ اللَّهِ» نشانگر رنگ و صبغهى الهى و بیانگر جهتگیرى توحیدى ماست، رمز توحید است، رمز بقا و دوام است، زیرا هر چه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى است. رمز عشق به خدا و توکّل به اوست، رمز خروج از تکبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است، گام اوّل در مسیر بندگى و عبودیّت است، مایهى فرار شیطان است، عامل قداست یافتن کارها و بیمه کردن آنهاست، ذکر خداست،
«بِسْمِ اللَّهِ» بیانگر انگیزه ماست، یعنى خدایا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوتها و نه جلوهها و نه هوسها.
«بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» (1 حمد) به نام خداوند بخشندهى مهربان
در میان اقوام و ملل مختلف، رسم است که کارهاى مهم و با ارزش را به نام بزرگى از بزرگان خویش که مورد احترام و علاقهى آنهاست، شروع مىکنند تا آن کار میمون و مبارک گردد و به انجام رسد. البتّه آنان بر اساس اعتقادات صحیح یا فاسد خویش عمل مىکنند. گاهى به نام بتها و طاغوتها و گاهى با نام خدا و به دست اولیاى خدا، کار را شروع مىکنند. چنان که در جنگ خندق، اوّلین کلنگ را رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله بر زمین زد. (بحار، ج 20 ص 218)
«بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» سر آغاز کتاب الهى است. «بسْمِ اللَّهِ» نه تنها در ابتداى قرآن، بلکه در آغاز تمام کتابهاى آسمانى بوده است. در سر لوحهى کار و عمل همهى انبیا«بسْمِ اللَّهِ» قرار داشت. وقتى کشتى حضرت نوح در میان امواج طوفان به راه افتاد، نوح علیه السلام به یاران خود گفت: سوار شوید که «بسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» (هود، 41) یعنىحرکت و توقّف این کشتى با نام خداست.
حضرت سلیمان علیه السلام نیز وقتى ملکه سبا را به ایمان فراخواند، دعوتنامه خود را با جملهى «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» (نمل، 30) آغاز نمود.
حضرت على علیه السلام فرمود: بسْمِ اللَّهِ ، مایه برکت کارها و ترک آن موجب نافرجامى است.
همچنین آن حضرت به شخصى که جملهى بِسْمِ اللَّهِ را مىنوشت، فرمود : جَوِّدها ،آن را نیکو بنویس.( کنز العمّال، ح 29558)
بر زبان آوردن«بسْمِ اللَّهِ» در شروع هر کارى سفارش شده است در خوردن و خوابیدن و نوشتن، سوارشدن بر مرکب و مسافرت و بسیارى کارهاى دیگر. حتّى اگر حیوانى بدون نام خدا ذبح شود، مصرف گوشت آن حرام است و این رمز آن است که خوراک انسانهاى هدفدار و موحّد نیز باید جهت الهى داشته باشد.
در حدیث مىخوانیم:«بسْمِ اللَّهِ» را فراموش نکن، حتّى در نوشتن یک بیت شعر.
و روایاتى در پاداش کسى که اوّلین بار «بسْمِ اللَّهِ» را به کودک یاد بدهد، وارد شده است. (تفسیر برهان، ج 1، ص 43)
پاسخ: به اعتقاد اهل بیت رسول اللَّه علیهم السلام که صد سال سابقه بر سایر رهبران فقهى مذاهب دارند و در راه خدا به شهادت رسیده و در قرآن نیز عصمت و پاکى آنها به صراحت بیان شده است، آیه «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آیهاى مستقل و جزء قرآن است. فخر رازى در تفسیر خویش شانزده دلیل آورده که «بِسْمِ اللَّهِ» جزء سوره است. آلوسى نیز همین اعتقاد را دارد. در مسند احمد نیز «بسْمِ اللَّهِ» جزء سوره شمرده شده است.( مسند احمد، ج 3، ص 177 و ج 4، ص 85) برخى از افراد که بسم اللَّه را جزء سوره ندانسته و یا در نماز آن را ترک کردهاند، مورد اعتراض واقع شدهاند.
در مستدرک حاکم آمده است: روزى معاویه در نماز بسم اللَّه نگفت، مردم به او اعتراض نمودند که «أ سرقت أم نَسیتَ»، آیه را دزدیدى یا فراموش کردى؟! (مستدرک، ج 3، ص 233) امامان معصوم علیهم السلام اصرار داشتند که در نماز، بسم اللَّه را بلند بگویند. امام باقر علیه السلام در مورد کسانى که «بسْمِ اللَّهِ» را در نماز نمىخواندند و یا جزء سوره نمىشمردند، مىفرمود:«سَرقوا اکرم آیة» (بحار، ج 85، ص 20) بهترین آیه قرآن را به سرقت بردند.
در سنن بیهقى در ضمن حدیثى آمده است: چرا بعضى بِسْمِ اللَّهِ را جزء سوره قرار ندادهاند! (سنن بیهقى، ج 2، ص 50)
شهید مطهّرى قدس سره در تفسیر سوره حمد، ابن عباس، عاصم، کسایى، ابن عمر، ابن زبیر، عطاء، طاووس، فخر رازى و سیوطى را از جمله کسانى معرّفى مىکند که بسم اللَّه را جزء سوره مىدانستند.
در تفسیر قرطبى از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «بسْمِ اللَّهِ» تاج سورههاست.
تنها در آغاز سوره برائت (سوره توبه) بسم اللَّه نیامده و این به فرموده حضرت على علیه السلام به خاطر آن است که «بسْمِ اللَّهِ» کلمه امان و رحمت است، و اعلام برائت از کفّار و مشرکین، با اظهار محبّت و رحمت سازگار نیست. (تفسیر مجمع البیان و فخر رازی)
1ـ «بسْمِ اللَّهِ» نشانگر رنگ و صبغهى الهى و بیانگر جهتگیرى توحیدى ماست. (امام رضا علیه السلام مىفرماید: بسم اللَّه یعنى نشان بندگى خدا را بر خود مىنهم. تفسیر نور الثقلین)
2ـ «بسْمِ اللَّهِ» رمز توحید است و ذکر نام دیگران به جاى آن رمز کفر، و قرین کردن نام خدا با نام دیگران، نشانهى شرک. نه در کنار نام خدا، نام دیگرى را ببریم و نه به جاى نام او. (نه فقط ذات او، بلکه نام او نیز از هر شریکى منزّه است «سبّح اسم ربّک الاعلى» حتّى شروع کردن کار به نام خدا و محمد صلى اللَّه علیه و آله ممنوع است. إثبات الهداة، ج 7، ص 482)
3ـ«بسْمِ اللَّهِ» رمز بقا و دوام است. زیرا هر چه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى است.«کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص، 88)
4ـ«بسْمِ اللَّهِ» رمز عشق به خدا و توکّل به اوست. به کسى که رحمن و رحیم است عشق مىورزیم و کارمان را با توکّل به او آغاز مىکنیم، که بردن نام او سبب جلب رحمت است.
5ـ «بسْمِ اللَّهِ» رمز خروج از تکبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است.
6ـ «بسْمِ اللَّهِ» گام اوّل در مسیر بندگى و عبودیّت است.
7ـ «بسْمِ اللَّهِ» مایهى فرار شیطان است. کسى که خدا را همراه داشت، شیطان در او مؤثّر نمىافتد.
8ـ «بسْمِ اللَّهِ» عامل قداست یافتن کارها و بیمه کردن آنهاست.
9ـ«بسْمِ اللَّهِ» ذکر خداست، یعنى که خدایا من تو را فراموش نکردهام.
10ـ «بسْمِ اللَّهِ» بیانگر انگیزه ماست، یعنى خدایا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوتها و نه جلوهها و نه هوسها.
11ـ امام رضا علیه السلام فرمود: «بسْمِ اللَّهِ» به اسم اعظم الهى، از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیکتر است. (تفسیر راهنما)
1ـ «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در آغاز سوره، رمز آن است که مطالب سوره، از مبدأ حقّ و مظهر رحمت نازل شده است.
2ـ «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در آغاز کتاب، یعنى هدایت تنها با استعانت از او محقّق مىشود.
3ـ «بسْمِ اللَّهِ» کلامى که سخن خدا با مردم و سخن مردم با خدا، با آن شروع مىشود.
4ـ رحمت الهى همچون ذات او ابدى و همیشگى است. «اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
5ـ بیان رحمت الهى در قالبهاى گوناگون، نشانهى اصرار بر رحمت است. هم قالب «رحمن»، هم قالب «رحیم»، «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
6ـ شاید آوردن کلمه رحمن و رحیم در آغاز کتاب، نشانه این باشد که قرآن جلوهاى از رحمت الهى است، همانگونه که اصل آفرینش و بعثت جلوه لطف و رحمت اوست. «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
1- تفسیر نور ج1
2- تفسیر راهنما
3- إثبات الهداة، ج 7، ص 482
4- تفسیر مجمع البیان
5- سنن بیهقى، ج 2، ص 50
6- بحار، ج 20 ص 218
7- کنز العمّال، ح 29558
8- تفسیر برهان، ج 1، ص 43
9- مسند احمد، ج 3، ص 177 و ج 4، ص 85
10- مستدرک، ج 3، ص 233
11- بحار، ج 85، ص 20